رشد شناختي از ديدگاه نئوپياژهايها
نئوپياژهايهاي اوليه عليرغم پذيرش بسياري از فرضيات نظريه پياژه، مدلهاي تجديد نظرشده يا جديدي از رويكرد پياژه را ارائه دادهاند. آنها معتقدند كه پياژه اغلب شايستگي شناختيبچهها را كمتر از حد تخمين زده است. اغلب بچهها خيلي شايستهتر از آنچه پياژه فرض كرده، بهنظر ميرسند. نئوپياژهايها مقداري تغييرات در نظريه پياژه دادهاند، به طور مثال مراحل او را بامقداري اصلاحات ذكر كردهاند. آنها بيشتر از پياژه به تاثير محيط و اجتماع بر رشد شناختي تأييدكردهاند. نئوپياژهايها تلاش كردهاند تا مفاهيم مرحلهاي را با تحقيقات در زمينه پردازشاطلاعات و دانش حوزهاي خاص تلفيق كنند. از بين نظريهپردازان نئوپياژهاي ، ميتوان به رابيكيس و فيشر اشاره كرد، كه به توضيح مختصري از هر كدام از اين نظريه ها ميپردازيم و آن را بانظريه پياژه مقايسه ميكنيم:
1 ـ نظريه فيشر
ديدگاه فيشر به طور كلي در خصوص رشد مهارتها است او معتقد است كه در كودكانمجموعهاي از مهارتهاي منفرد وجود دارد كه رشد ميكنند. فيشر مهارتها را ظرفيت براي عملكردن به شيوة سازماندهي شده در زمينة خاص تعريف ميكند. مهارتها دستهاي از فعاليتها هستندكه تحت تأثير اعمال فيزيكي و ذهنياند. اين مهارتهامي توانند توسط محيط و افراد محدودشوند. محيطهاي ناهمگن باعث مهارتهاي ناهمگن ميشوند و به اين ترتيب ممكن است برخيمهارتها كمترو برخي بيشتر رشد كنند. در نظرية فيشر، رشد شناختي شامل اكتساب مهارتها برايدستكاري اطلاعات خاص، اشياء و رويدادها به طور ذهني است. سه فرآيند در نظريه او برايتوليد انواع دانش نقش دارند:
1 ـ تركيب: اينكه جنبههاي ادراكي از موقعيتها و امور تركيب ميشوند تا بازنمايي قدرتمندتررا به وجود آورند (به طور مثال بازنمايي سطح و ارتفاع در مورد تكليف نگهداري حجم مايعتركيب ميشوند تا باز نمايي مهارتهاي كارآمدتري كه هر دو تغيير را همزمان در نظر دارند،بوجود آورند).
2 ـ جايگزين كردن: مهارت از يك زمينه و بافت به بافت و زمينة ديگر قابل انتقال است . بهطور مثال بازنمايي نگهداري مايع به نگهداري جرم قابل تبديل است .
3 ـ هماهنگي دروني: مهارتهاي مختلف با يكديگر تركيب ميشوند تا مهارتهاي تعميميافتهتري را به وجود آورند. به طور مثال تعميم ايدة نگهداري ذهني .
فيشر براي مهارتهاي كودكان سطح بهينهاي را در نظر ميگيرد و معتقد است كه آنها با همكاريبزرگسالان به اين سطح مطلوب ميرسند. به اعتقاد او اين سطح نبايد ثابت در نظر گرفته شودبلكه بايد اين طور در نظر داشته باشيم كه با تأثيرات محيطي و تجربه خيلي سريع رشد ميكنند.
فيشر سه سطح براي رشد مهارتها در كودكان در نظر ميگيرد:
1 ـ رشد حسي ـ حركتي كه از 3 ماهگي تا 24 ماهگي را در بر ميگيرد.
2 ـ رشد بازنمايي ذهني كه از 24 ماهگي تا 12 سالگي را در ميگيرد.
3 ـ رشد انتزاعي كه از 12 تا 26 سالگي را در بر دارد.
مقايسة نظرية فيشر با پياژه
تضادهاي نظريه فيشر و پياژه بيشتر از نظر ساختاري است تا تئوريكي، همانطور كه گفته شدفيشر در مقابل طرحوارة ذهني پياژه مهارتها را براي توصيف ساختارهاي شناختي كه در تكاليفحل مسئله ويژهاي به كار ميروند، استفاده ميكند. طرحوارهها ساختارهايي هستند كه كودكبراساس آنها دنيا را ميشناسد، طرحوارهها براساس تجربه به وجود ميآيند و مبنايي براي جذبو انطباق ميشوند. طرحوارها از طرحوارههاي اوليه بوجود آمده و درجة بالايي از تعيين را دارند.مهارتها در نظريه فيشر توسط محيط به شيوهاي پويا ترغيب ميشوند و با افزايش سن، افزايشمييابند. البته محيط در رشد مهارتها تأثير دارند، اگر محيط متناسب باشد مهارتها در حد مطلوبرشد خواهند كرد.
پياژه طرحوارهها را در طي مراحلي سازماندهي ميكند، حال آنكه فيشر براي مهارتهاسطحهايي را در نظر ميگيرد و آنها را سطحبندي ميكند. به اين ترتيب پياژه كودكان را در مراحلخاصي جاي ميدهد ولي فيشر به سطوح مختلف مهارتها اشاره ميكند كه خاص شئي تا تكليفويژهاي است. به هر حال سطوح فيشر هم يادآور مراحل پياژه است هرچند كه از نظر كيفي با هممتفاوت هستند.
تئوري مهارت فيشر به تفاوتهاي فردي بيشتر توجه دارد (ناهمگني عملكرد شناختي). اونظريههاي پياژه، اسكينر و ويگووتسكي را با يكديگر تركيب ميكند و نظرية مهارتي را به وجودميآورد.
2 مگابایت دانلود
منبع : edpsi.net